صبح كه بيدار ميشي طبق عادت موبايل رو برميداري واخبار رو بالا و پايين ميكني و با هجوم اخبار بمب گذاري، كشتار، سقوط ارزش سهام و بهاي نفت و دلار، احتمال بحران اقتصادي مجدد، آوارگان جنگي ، خشكسالي و آتش سوزي و ... روبرو ميشي. احساس ميكني در مدت چند ساعتي كه خواب بودي كل دنيا بهم ريخته. نگراني از آينده هجوم مياره و خوابهاي خوش و ناخوش شب گذشته رو عقب ميزنه.. احساس ميكني توي ماتريكس ٣ داري زندگي ميكني و چيزي به پايان دنيا نمونده.
خسته و نااميد خودت رو از تخت ميكشي بيرون، قهوه ميخوري، ميري دو سه ساعتي ورزش ميكني، خشم و نااميدي محرك خوبي براي ورزشه. إنگار حس ميكني هرچي قويتر باشي بهتر ميتوني از پس اتفاقات بربياي. همزمان "فرندز" ميبيني و كمي از تيرگيها فاصله ميگيري، حتي ميخندي.
با انرژي برميگردي. ايميلهاي دانشگاه رو چك ميكني و نگرانيهاي جديد جاي تصور نابودي دنيا رو ميگيره: سال جديد، مطالب زيادي كه بايد در زمان كوتاه باقيمونده ياد گرفته بشن، نداشتن تجربه كاري ،امتحان بورد سال آينده، احتمالات كار پيدا كردن و ويزا گرفتن و مهاجرت دوباره، آينده نزديك و مبهم... يك چيزي ميخوني. سرت رو به غذا درست كردن گرم ميكني، فكر ميكني كه تركيب پيازچه هاي سبز و گوجه هاي قرمز چه حس خوبي داره و چه رنگهاي ديگه اي ميشه بهش اضافه كرد.
با يه لبخند بزرگ و كلي انرژي مثبت مياد خونه و همه چي روشن ميشه. غذا ميخوريد و مسائل روز دنيا رو بررسي ميكنيد. شب هم فيلمي ميبيني كه چند دقيقه اي از فضاي واقعي فاصله بگيري، هرچند كه فيلمها هم نهايتا بازتاب همين زندگي هستن.
با ملغمه اي از أفكار مختلف سرت رو روي بالش ميذاري و لابلاي بيدار شدنهاي گاه و بيگاه مخلوطي از تمام أفكار روز، فيلمهايي كه ديدي و مطالبي كه خوندي با بازيگري آدمهاي مختلف دور و نزديك برات تكرار ميشه با حضور هميشگي امتحان بورد!
دوباره صبح بيدار ميشي و ميبيني در چند ساعتي كه خواب بودي دنيا بهم ريخته. غافل از اينكه هميشه همينطور بهم ريخته بوده. فقط در طول روز ترسها و نگرانيهاي بزرگتر جاي خودشون رو به نگرانيهاي نزديكتر و شخصي تر ميدن.
ميخواي نقش مثبتي داشته باشي، ولي نهايت كاري كه از دستت برمياد اينه كه سعي كني از پلاستيك كمتر استفاده كني، گزارشهاي بانك و تلفن و غيره رو به صورت ايميل دريافت كني تا كاغذ كمتري مصرف بشه و از والمارت خريد نكني كه به سيستم برده داري نوين كمك نكني. سعي كني بدنت رو سالم نگه داري كه... نميدونم، شايد كه در طولاني مدت نگراني كمتري به اطرافيانت و هزينه كمتري به سيستم وارد كني. به هرحال همين دو سه ساعت حال خوش هم از هيچي بهتره.