دوسه روزه که دوباره شروع کردم میرم جیم، بعد از خیلی وقت. مانی هم بالاخره راضی شد بیاد. به نظر من ورزش چیزی نیست که کسی رو به زور بخوای مجبور کنی، باید طرف خودش به این حس برسه. برای همین برخلاف اصرار اطرافیان من معمولا چیزی نمیگفتم بهش چون میدونم وقتی کسی 10 ساعت سرپا بوده و بدو بدو کرده، واقعا خیلی دیگه باید انگیزه ش قوی باشه که بخواد بره ورزش بعدش. خلاصه این دفعه در کمال ناباوری به پیشنهاد من مبنی بر : "من دارم میرم، نمیای؟ " پاسخ مثبت داد. اونجا هم سعی کردم تمریناتی بهش بدم که حوصله ش سر نره و تو ذوقش نخوره.
و امروز گفت که خوشش اومده از جیم (فکر میکرد که ورزش دوست نداره). نمیتونید تصور کنید که چه پیروز بزرگی محسوب میشه این قضیه...
این یکی از بهترین خبرهایی بود که در این چند وقت اخیر شنیدم. اینکه چیزی رو به کسی پیشنهاد بدی و خوشش بیاد واقعا یکی از بهترین حس هاست. اونم کسی که هم سلامتیش برات مهمه هم راحتیش، و گاهی جمع کردن این دوتا در کنار هم آسون نیست.
دیروز هم دوستی میگفت تو انرژی میدی به آدم! اینم خیلی خبر خوبی بود. امیدوارم واقعا همینطور باشه.
پ.ن. گوش شیطون کر، گاهی هم مفید واقع میشم :)