خواب ديدم تو خونه خودم بيدار شدم و بايد برم سركار. يه كم (!) تعجب كرده بودم كه "من چرا هنوز اينجام؟ پس اين همه با بدبختي مشق نوشتم خواب بود همش، هيچي به هيچي؟!". بعدم با خونسردي با خودم گفتم، اشكال نداره، در عوض دوسال ديگه كار ميكنم پول دوسال آخر هم درمياد، خونه هم ميتونم بگيرم خودم.
جالبه كه تو خواب بيشتر عقلم رسيد تا توي بيداري! واقعا چه فكري كردم كه يه لا قبا پاشدم اومدم اين ور دنيا؟! دوسال ديگه مونده بودم هم پول كل دانشگاه جور ميشد واقعا هم مي تونستم خونه بگيرم. چهارسال تحمل شون كرده بودم، با دوسال بيشتر هم نميمُردم قطعا.
اشتباه پشت اشتباه...
پ.ن. هفته خوبي رو با سردرد بدخوابي آغاز ميكنيم، قربتا الي الله لابد
پ.ن. هفته خوبي رو با سردرد بدخوابي آغاز ميكنيم، قربتا الي الله لابد
No comments:
Post a Comment