پارسال تقریبا همین موقع ها یه سری رفتم ایران. هوا به شدت آلوده بود و من هم مریض شدم و کوفتم شد خلاصه.
بعدش هم که با سر برگشتم و با یه تخته نرد و کلی ذوق و شوق و دلتنگی (برای کسی که وقتی بهش گفتم دلم برات تنگ شده بود جواب داد " قربونت برم"!). هنوزم نمی دونم خوبه که راستش رو گفت یا ترجیح می دادم الکی بگه "من هم همینطور" ... برگشتم به عشق گذروندن یه شب یلدای خوب. خوب بود و البته خیلی هم سرد.
امسال هم چند روز قبل از شب یلدا برگشتم. به امید هیچی. اون دفعه هم چندان کسی منتظرم نبود ولی این دفعه دیگه حتی همون دلخوشی الکی هم نیست. گیرم که انار و آجیل و شراب و حافظ هم باشه, خوب که چی؟
کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود
No comments:
Post a Comment