زیاد فرصتی ندارم و کلی کار هست و کم کم دارم استرس میگیرم.
توی همین هاگیرواگیر یه تصادف احمقانه هم کردم و باید ماشین رو بدم برای تعمیر که اونم دردسرهای خودش رو داره.
خیلی فکرم مشغوله و هی دارم برنامه ریزی میکنم که کی بلیت بگیرم و چه جوری هماهنگ کنم که بتونم یه سری هم برم ایران قبل از رفتنم و وسایلم رو باید بفرستم و کلی ایمیل بازی باز با دانشگاه... و از همیشه هم تنبل تر شدم.
فردا پرواز کیف دارم، یکی از بدترین پروازایی که اصلن دوست ندارم از بس که طولانیه (5 ساعت هر سکتور) و از بس که بیزی ه و اصلن یک ربع هم نمیشه نشست! امیدوارم پرواز پر نباشه فقط.