افكار پراكنده يك ژوكر
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت، چنان بخوان که تو دانی
Friday, October 28, 2011
2037. وقتی به نام تو میخوانمش!
وقتی که یادت در حضور دیگری از همیشه پر رنگ تر میشود
چشمهایم را میبندم، ولی دیر شده...
"تو را دیده است که تن میشویی در چشمانم
"
نه به تو یا به او
که به خودم خیانت میکنم
فکر کردم فراموش کرده ام
اشتباه کردم انگار
زمان لازم است هنوز
یک عمرِ دیگر شاید...
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment