عكسهاي قديمي. دوبي، هتل آتلانتيس، پارك آبي. من، دختره ٤٤ كيلويي، كه دنده هام بيرون زده بود. جسد متحرك رقت انگيز...
خاطراتي كه الان فقط مثل يك خوابن.احساس ميكنم مال هزارسال پيش هستن اين اتفاقات.
زمستونا ميره دوبي، مطمئنم كه خيلي هم بيشتر بهش خوش ميگذره.
2 comments:
U should let go...
It is difficult
Of all the people I know that
But there is no choice...
It's gone... Just some shadows left
Post a Comment