Wednesday, July 17, 2013

3334. بعد إز هرگز


امروز رفتم خريد . بعد اومدم ماكاروني درست كردم با سالاد كاهو. يه سالاد اولويه هم درست كردم كه فردا ساندويچ ببريم سركار و دانشگاه. هندونه رو قاچ كردم و يخچال رو نسبتا مرتب كردم. يه دستي به سر و گوش خونه كشيدم و يه عالمه ظرفي رو كه كثيف كرده بودم شستم. بعدش بالاخره ساعت ٨:٣٠ كارها تموم شد و با چاييم نشستم به ديدن سريالهاي ضبط شده و منتظر اومدن ماني. داشتم باخودم فكر ميكردم چقدر اين تصوير آشناست: غذا درست كردن و منتظر اومدنش بودن... هيچ وقت غذا حاضر نبود وقتي ميرسيد، بس كه من فس فس ميكنم هميشه! آشنا ولي دوووووور. 
فقط امروز بعد إز كارها ديگه حال حموم كردن نداشتم، برخلاف اون موقع ها...

پ.ن. احساس اين نوعروسا بهم دست داده بود :)))


No comments: