دیروز بعد از مدتها موفق شدم 1400 متر شنا کنم. خیلی سخت بود البته بعد از یک هفته.
قرار بود امروز هم برم. ولی درسها خیلی زیادن و هنوز کلیش مونده. هرچی فکر میکنم میبینم اگه برم استخر اینا به هیچ جا نمیرسن. بعد ازعذاب وجدان استخر نرفتن نشستم گریه کردم! انگار مثلا امتحان دارم ازش...
تفریحات هم برام مایه ایجاد عذاب وجدان شدن بس که عادت کردم هی خودم رو سرزنش کنم. (خداییش این یکی مهمه آخه!)
حالا دارم حساب میکنم ببینم به جاش فردا چقدر از راه رو پیاده برم که اندکی جبران بشه. کاش باد نباشه فردا.
پ.ن. یه دانشجوی سال آخری با درخواست اساتید برامون کلاس فوق العاده پاتولوژی گذاشته دوشنبه ها صبح. ظاهرا پارسال این برنامه رو داشتن و خوب بوده و بچه ها هم ازش راضی بودن. اینه که دوشنبه ها هشت ساعت پشت سر هم کلاس دارم. یک شروع خوب برای یک هفته خوب.
تفریحات هم برام مایه ایجاد عذاب وجدان شدن بس که عادت کردم هی خودم رو سرزنش کنم. (خداییش این یکی مهمه آخه!)
حالا دارم حساب میکنم ببینم به جاش فردا چقدر از راه رو پیاده برم که اندکی جبران بشه. کاش باد نباشه فردا.
پ.ن. یه دانشجوی سال آخری با درخواست اساتید برامون کلاس فوق العاده پاتولوژی گذاشته دوشنبه ها صبح. ظاهرا پارسال این برنامه رو داشتن و خوب بوده و بچه ها هم ازش راضی بودن. اینه که دوشنبه ها هشت ساعت پشت سر هم کلاس دارم. یک شروع خوب برای یک هفته خوب.
No comments:
Post a Comment