Sunday, September 14, 2014

3570. Moving in and out!


هفته سوم دانشگاه شروع شده و من هنوز ايده چنداني ندارم كه چه خبره! اين دو هفته به خونه پيدا كردن و اسباب كشي گذشت. يك سوييت پيدا كردم براي سه ماه تو يه خونه سه طبقه (town house) واقع در يك كيلومتري دانشگاه و دو كيلومتري بيمارستان. ايستگاه اتوبوس هم جلوي در خونه بود. طبقه آخر خونهه بود و مستقل از بقيه فضا، مبله با وسايل آشپزخونه. . يك زن و شوهرجوون  كانادايي بودند بدون بچه كه چندان هم خونه نبودند.. لباسها و لوازمم رو بردم. همه چيز تا حد خوبي مرتب بود تا اينكه متوجه شدم با يك سري سوسك همخونه هستم گويا! راستش من تا حالا فكر نميكردم سوسك در كانادا دوام بياره و وجود داشته باشه اصلا. بعد از سه روز و دوشب تحمل (يك شب رو تا صبح كشيك سوسك دادم و صبحش هم رفتم بيمارستان!)، سمپاشيهاي مختلف و سوسك كشي، به اين نتيجه رسيدم كه مشكل ريشه دارتر از اين حرفهاست. خونه قديمي بود و طبق معمول چوبي، پر از وسائل و خرت و پرت، مثل سمساري بود، سمپاشي نكرده بودن و ميگفتن ما سوسك نداريم! براشون خيلي هم مهم نبود البته. كولر روشن نميكردن و اغلب فضا تاريك بود، در نتيجه شده بود بهشت سوسكها: چوب، رطوبت، تاريكي. همه شون هم اومده بودن طبقه سوم كه خالي بود. وقتي چندين ساعت خونه نبودم دوباره ميومدن بيرون! 
هيچي ديگه، شب سوم رو خونه دوستي موندم و روز چهارم وسايلم رو باز نكرده جمع كردم و باز برگشتم ده.
تا دو روز همه بدنم درد ميكرد انقدر كه همش منقبض بودم و اعصابم كش اومده بود. برگشتم به اتاق تر و تمييز خودم، همراه با سر و صداهاي صبحگاهي و هميشه پر مهمون. بله ميدونم كه خودم هم يكي از همون مهمونهام كه كنگر خوردم و لنگر انداختم. حداقل سعي ميكنم زياد تو دست و پا نباشم و سر و صدا هم نكنم.  هفته اي چهار روز هم به مدت حدودا ٤ ساعت ميرم شهر و برميگردم براي دانشگاه و بيمارستان. يه قطار و يه سري اتوبوس هست كه از اينجا ميره تا تورنتو (تقريبا ٥٠ دقيقه تو راهه) ولي مشكل اينه كه اتوبوسهايي كه آدم رو ببرن تا ايستگاههاي اونها تقريبا نيم ساعت تا چهل دقيقه يك بار ميان و تازه نه در تمام ساعت روز!
همچين سختيهايي ميكشيم در راه كسب علم و دانش ! خواستم برم داون تاون و با زندگي واقعي كانادايي قاطي بشم، مستقل باشم و هرچي خواستم درست كنم، بتونم همونجا ها كار پيدا كنم و اقلا از امكانات دانشگاه استفاده كنم، كه نشد متاسفانه...

No comments: