خیلی وقته کمتر مینویسم. احتمالا نشونه خوبیه. یه جای دیگه هست که حرف میزنم به جای نوشتن.
نوشته های پارسال این موقع رو یه نگاهی کردم. عجب وضع اسف باری بود. بیشترش رو یادم بود البته. استرس بیمارستان و 5:30 صبح دویدن تا ایستگاه اتوبوس روی برفهای تازه و نرم یا یخ، دست درد لعنتی، سرمای تموم نشدنی، استرس و نگرانی برای آرا اینا که تازه اومده بودن،... روزهای خوبی نبود. ولی احتمالا شد یه سنگ محک دیگه، که هرچی شد بگم "دیگه از اون روزا که بدتر نمیشه که".
تعطیلات خوب بود ومفید. کلی کار جدید کردم. مینسوتا رو دوست داشتم. خیلی سرد بود ولی امکاناتش خوب بود و آفتاب درخشانی داشت. فهمیدم اسکی دوست دارم. کلی لباس مناسب خریدم که هی مچاله نشم توی خودم و حرص بخورم بیشتر. خوشبختانه هوا مثل پارسال نیست. شایدم چون توی هوای -28 رفتم اسکی دیگه الان نیم ساعت بیرون بودن توی -15 برام خیلی فاجعه بار نیست. همینه دیگه، کاریش نمیشه کرد.
امیدوارم بیمارستان این ترم هم جالب باشه. یه کم متفاوت با کارهای قبلیه. بالاخره تجربه جدید خوبه حتما. باید دنبال کار هم بگردم.
یک سال و نیم دیگه هنوز مونده. فعلا باید با همین مسافرت های گاه به گاه نه چندان نزدیک به هم بسازیم. هرچی میگذره سخت تر میشه، ولی چاره ای هم نیست.
باید بیشتر بنویسم.
2 comments:
ایالت 1000 جزیره، پارسال به مدت 2-3 روز از سیبری هم سرد تر شده بود
پارسال که فلوریدا هم به اندازه کافی گرم نبود :(
Post a Comment