فکرکرد راه حلش رو پیدا کرده
فکر کرد این تنها راهیه که من رو راضی می کنه
چرا هیچی نگفتم؟
چرا خجالت کشیدم؟ از چی خجالت کشیدم؟
اون موقع فکر کردم که حق با اونه، مثل همیشه
الان می دونم که چیزی که اون فکر می کرد تنها راه حله،
چیزی نیست که من می خوام.
شاید قبلا بهش فکر کرده بودم ولی الان میدونم که اون هم مشکلی رو حل نمی کنه
این راه حلش نیست
اگر اصلا راه حلی باشه برای به قول خودش حال من
I'm fine
2 comments:
ژوکر جان خیلی دلم می خواد بدونم چه راه حلی پیده کرده. شاید فوضولی باشه ولی ...
راه حل که نبود چون براش قابل اجرا نبود. به قول خودش "تنها چیزیه که تو رو راضی می کنه"
ولی من هم اون راه حل رو نمی خوام. خانه از پای بست ویران است
Post a Comment