میگه فکر کنم تو انقدر که امریکا رو گشتی، کانادا رو نگشتی.
میگم حتی تورنتو رو ! حتی CN tower هم نرفتم! شنیدن اسمش من رو یاد mtcc میندازه که بعضی امتحانامون توش برگزار میشه و دقیقا کنار CN TOWER ه. به هرحال همین گشت و گذارهای به ظاهر ساده و کافه و رستوران رفتن هم یک جور تجملات محسوب میشن وقتی که سرکار نمیری و باید مراقب دخل و خرجت باشی که اقلا بتونی همین سفرها رو بری. مطمئنم که بیشتر رستورانهایی که توی امریکا میرم تو کانادا هم شعبه دارن، ولی من هربار ضایع میشم از بس که اسمشون رو هم نشنیدم! باید بشینم اقلا منوهاشون رو آنلاین بخونم و بفهمم چی به چیه.
سفر فشرده و خوبی بود. انقدر جاهای مختلف رفتیم که باید چند لحظه فکر کنم تا یادم بیاد همه شون. بعد از 12 هفته درس و کتاب فوق فشرده، تنوع خیلی خوبی بود. الان حتی امریکا هم هیچ جا واقعا گرم نیست، ولی خوب به هرحال از منفی 30 درجه تورنتو که بهتر بود. روز آخر چند ساعتی میامی آفتابی شد و تونستیم با لباس تابستونی بریم ساحل.
دوباره به زندگی عادی برگشتم، درس و مشق و سرمای دیوانه و احتمالا شروع مجدد بدن درد که ده روزیه خوب شده.
نمره هام خوب شد خوشبختانه و اقلا نگرانی اونها رو ندارم. ولی فعلا معلوم نیست سفر بعدی کی باشه.
پ.ن. یکی از خوبیهای سفر اینه که زندگی مرتب میشه. صبح زود بیدار میشی، به موقع نهار و شام میخوری و به موقع هم میخوابی. این رو الان که ساعت 4:30 نهار خوردم یادم اومد. خواب خوب دیشب رو لازم داشتم واقعا.