نه به دل نشسته شوقی، نه به سر مانده هوایی
نه مکدرم که رفتی و نه منتظر بیایی
آنقدر خراب و خردم که اگر شبی بیایی
سر پرس وجو ندارم که چه میکنی کجایی؟
نه به آشتی امیدی نه هوای شکوه دارم
که تفاوتی ندارد، نه وفا، نه بیوفایی
پ.ن. کپی رایت داشت که در کپی پیست گم شد
پ.ن.2 (چند روز بعد، با تشکر از خیاط باشی)
http://mario22.blogfa.com/post-47.aspx
2 comments:
http://mario22.blogfa.com/post-47.aspx
منم فکر کنم امشبو به صبح نرسونم!
دارم خفه میشم!انگار یکی داره گلومو فشار می ده! :(
آه!!! هوای تازه می خوام!
Post a Comment