این چند روزی که ماشین ندارم با تاکسی میرم سرکار. نسبتا شانس آوردم و راننده تاکسی ای که به تورم خورده انگلیسی بلده و ماشینش هم تمییزه.
به خودم میگفتم چه خوبه آدم رانندگی نکنه. واسه خودم اینترنت بازی میکنم تا برسم. چایی میخورم، رژلب میزنم. فقط حیف که رادیوش همیشه روی قرآن ه! (حوصله هدفون آویزون کردن ندارم. زیادم مهم نیست.). البته خوب وقتی با ماشین خودم هستم هم همه این کارا رو میکنم. چراغ قرمز اول چای، چراغ قرمز دوم رژ لب. وقتی یکیش سبز باشه یا چشمک زن باشه حواسم پرت میشه!
پ.ن. اینجا تازگی جریمه های سنگین گذاشتن برای آرایش کردن و چای و خوردنی خوردن موقع رانندگی. استفاده موبایل هم که همیشه ممنوع بود. پس آدم چکار کنه موقع رانندگی؟! من که اگه آن لاین نباشم خوابم میگیره. اصلا رانندگی برام جزو زمانهای مرده محسوب میشه و باید ازش استفاده مفید کرد.
به خودم میگفتم چه خوبه آدم رانندگی نکنه. واسه خودم اینترنت بازی میکنم تا برسم. چایی میخورم، رژلب میزنم. فقط حیف که رادیوش همیشه روی قرآن ه! (حوصله هدفون آویزون کردن ندارم. زیادم مهم نیست.). البته خوب وقتی با ماشین خودم هستم هم همه این کارا رو میکنم. چراغ قرمز اول چای، چراغ قرمز دوم رژ لب. وقتی یکیش سبز باشه یا چشمک زن باشه حواسم پرت میشه!
پ.ن. اینجا تازگی جریمه های سنگین گذاشتن برای آرایش کردن و چای و خوردنی خوردن موقع رانندگی. استفاده موبایل هم که همیشه ممنوع بود. پس آدم چکار کنه موقع رانندگی؟! من که اگه آن لاین نباشم خوابم میگیره. اصلا رانندگی برام جزو زمانهای مرده محسوب میشه و باید ازش استفاده مفید کرد.
No comments:
Post a Comment