Friday, November 25, 2011

2060.



نامردا امروز فرستادنم پرواز، اونم چی! کیِف... یکی از پروازهایی که همیشه ازش فراری بودم! عجب شانسی دارم ها، سه سال هی از زیرش در رفتم، همین ماه آخری دوبار بهم انداختن هرجوری بود. غیر از اینکه اقلا 8 ساعت نشستنی در کار نیست و خیلی پرواز شلوغیه و زبان هم بلد نیستن و آدم رو دیوونه میکنن، مامان هم این روز آخری تنها موند خونه و به کارام هم نرسیدم اصلا (8 صبح رفتم، 10 شب اومدم خونه!). تازه یکی از خلبانهای ایرانیمون هم مهمونی گرفته بود و برای اولین بار من رو هم دعوت کرده بودن و کلی ذوق کرده بودم، گفتم میرم همه رو میبینم و خداحافظی میکنم دیگه... که اینم نشد.
فردا هم باز بهم پرواز دادن، بیروت!!! کلا این روزای آخر میخوان خوب پوستم روبکنن دیگه. تمام پروازای مورد علاقه م(!) رو چپ و راست میندازن بهم. فردا دیگه پرواز آخره، یکشنبه اگر هم چیزی بهم بدن ریپورت سیک میکنم. پروسه کنسل کردن ویزا سه چهار روز طول میکشه و باز هم از خوش شانسی من همین روزا هم هی تعطیلات دارن به مناسبتهای مختلف!
فردا مامان هم میره. من میمونم وهزار کار نکرده و وقت نداشته.
خیلی خسته و درب و داغونم و عصبانی...


No comments: