روزی که اونجوری از خواب بیدار بشی، بهتر از اینم نمیشه!
یکی از سخت ترین درسها آناتومی و فیزیولوژیه، و اتفاقا یکی از بدترین استادا هم بهمون افتاده.
یک زن سیاه پوست که با سرعت 2000 کلمه در دقیقه حرف میزنه، بی وقفه. سه ساعت کلاس داشتیم باهاش، من یک ساعت آخر دیگه سرم به کار خودم بود... سر درد گرفتم از دستش! پاورپوینتهای کلاس امروز رو صبح پست کرده برامون!
میگه به من میگید " پروفسور فلانی" یا " دکتر فلانی". اینجا این حرکت خیلی عجیبه. همه اساتید دکتر و پروفسورن، اولین باریه که میبینم کسی همچین حرفی میزنه! این سیاه پوستا کلا همشون توهم تبعیض نژادی دارن.
باید بشینم یه برنامه ریزی درست و حسابی بکنم. آخر هفته ها رو کلا باید بذارم برای درس ایشون.
عصبانیه که اولین جلسه کلاس تعطیلی رسمی بوده و اینکه دانشگاه از امسال برای ترم پاییز هم STUDY WEEK گذاشته و یه جلسه دیگه هم اینجوری میره. (استادی ویک : یک هفته قبل از امتحانات میان ترم کلاسا تعطیلن که درس بخونیم. میشه بعد از THANKSGIVING توی نوامبر. قبلا فقط ترم زمستون این رو داشت، خوشبختانه برای ترم پاییز هم گذاشتنش دیگه)
راستش شیش تا درس برای ترم اول واقعا زیاده، همه شون هم تخصصی. اگه بیفتم خیلی ناجور میشه. همه پیش نیاز و دوباره این همه هزینه و آبروریزی و اصن هیچی دیگه...
پ.ن. ایمیل دانشگاهم شده مث ایمیل شرکت که دلم نمیخواست بازش کنم اصلا! ولی این یکی رو از ترسم روزی سه بار چک میکنم، از بس که چیزای مهم از دستم رفت همون روزای اول.
پ.ن.2. یکی نیست به اینا بگه خوب اقلا کلاسای ما سال اولیها رو یه هفته زودتر شروع میکردین که اینجوری همه چی فشرده نشه تو هم! برای روز اول که ما تازه اومدیم ببینیم چی به چی بوده، سیلابس و درس تعیین شده بوده! یه هفته از برنامه عقبیم دیگه...
پ.ن.3. در عوض استاد روانشناسی خعلی خوب بود. جنتلمن، خوش تیپ، خوش صدا. حتی با وجود لهجه بریتیشش ...
یکی از سخت ترین درسها آناتومی و فیزیولوژیه، و اتفاقا یکی از بدترین استادا هم بهمون افتاده.
یک زن سیاه پوست که با سرعت 2000 کلمه در دقیقه حرف میزنه، بی وقفه. سه ساعت کلاس داشتیم باهاش، من یک ساعت آخر دیگه سرم به کار خودم بود... سر درد گرفتم از دستش! پاورپوینتهای کلاس امروز رو صبح پست کرده برامون!
میگه به من میگید " پروفسور فلانی" یا " دکتر فلانی". اینجا این حرکت خیلی عجیبه. همه اساتید دکتر و پروفسورن، اولین باریه که میبینم کسی همچین حرفی میزنه! این سیاه پوستا کلا همشون توهم تبعیض نژادی دارن.
باید بشینم یه برنامه ریزی درست و حسابی بکنم. آخر هفته ها رو کلا باید بذارم برای درس ایشون.
عصبانیه که اولین جلسه کلاس تعطیلی رسمی بوده و اینکه دانشگاه از امسال برای ترم پاییز هم STUDY WEEK گذاشته و یه جلسه دیگه هم اینجوری میره. (استادی ویک : یک هفته قبل از امتحانات میان ترم کلاسا تعطیلن که درس بخونیم. میشه بعد از THANKSGIVING توی نوامبر. قبلا فقط ترم زمستون این رو داشت، خوشبختانه برای ترم پاییز هم گذاشتنش دیگه)
راستش شیش تا درس برای ترم اول واقعا زیاده، همه شون هم تخصصی. اگه بیفتم خیلی ناجور میشه. همه پیش نیاز و دوباره این همه هزینه و آبروریزی و اصن هیچی دیگه...
پ.ن. ایمیل دانشگاهم شده مث ایمیل شرکت که دلم نمیخواست بازش کنم اصلا! ولی این یکی رو از ترسم روزی سه بار چک میکنم، از بس که چیزای مهم از دستم رفت همون روزای اول.
پ.ن.2. یکی نیست به اینا بگه خوب اقلا کلاسای ما سال اولیها رو یه هفته زودتر شروع میکردین که اینجوری همه چی فشرده نشه تو هم! برای روز اول که ما تازه اومدیم ببینیم چی به چی بوده، سیلابس و درس تعیین شده بوده! یه هفته از برنامه عقبیم دیگه...
پ.ن.3. در عوض استاد روانشناسی خعلی خوب بود. جنتلمن، خوش تیپ، خوش صدا. حتی با وجود لهجه بریتیشش ...
No comments:
Post a Comment