باید برم مخابرات بگم هر روز ساعت 6-9 اینترنتم رو قطع کنن، بلکه پاشم برم باشگاه یه کم
یک ساعت با خودم چونه زدم که برم دیدن اقوام و موهام رو هم کوتاه کنم یا برم باشگاه برای یوگا
آخرش گزینه هیچکدام رو انتخاب کردم و لم دادم همینجا و به بطالت گذروندم!
راستش خیلی هم تقصیر اینترنت نبود، بیشتر حوصله رانندگی نداشتم واینکه یه بار رفتم بیرون امروز، استخر. حالش نبود که دوباره همون راه رو برم. نمی دونم زمستون چطور می تونستم هر روز پاشم برم باشگاه با اون جدیت! حتی گاهی از سر کار میومدم بعد از یه شیفت 10 ساعته، میومدم خونه بعد از یکی دوساعت پا میشدم می رفتم باشگاه! درواقع بیشتر ترس از توی خونه نشستن و افسردگی غروب بود که مجبورم می کرد بزنم بیرون که از ساعت 6 به بعد لحظه به لحظه حالم خرابتر میشد و نمی شد خونه باشم.
الانم وضعم خیلی بهتر نیست ولی یه کم غلبه بر اینرسی اولیه ش سخته، حس دریا رفتن هم ندارم حتی ! این استخر هم رفتم که یه کم وجدان دردم کم بشه که هیچ ورزشی نمی کنم.
یه روز که خونه هستم دوست دارم خونه باشم و عذاب وجدان هزار کاری که "باید انجام بشه" رو نداشته باشم
خدا خیرشون بده که اقلا صبح زنگ نزدن
می خوام برم موهام رو از ته ته ته بزنم، ولی جراتش رو ندارم احتمالا. ضمن اینکه از شرکت هم میندازنم بیرون طبعا.
ولی به نظرم خیلی هیجان انگیزه. امیدوارم یک روزی توی زندگیم به این جسارت برسم.
موهام تنها نکته نسبتا مثبتمه، برای همین می خوام از ته بزنمشون و خلاص
مشکل اینه که به قول شل سیلور استاین:
فکر می کردم سرم صافه با موهای فر
وقتی موهام رو زدم فهمیدم که موهام صاف بود و سرم مجعد
2 comments:
ژوکر جان
کم لطفی نکن
تنها نکته مثبتت موهاته ؟
عجب ...
اگه بشه اسمش رو مثبت گذاشت ;)
Post a Comment