امروز كه از كلاس بر ميگشتم، توي اتوبوس يه ايستگاهي نگه داشته بود. بعد دختري كه جلوي من نشسته بود (كنار پنجره بود) سرش با موبايلش گرم بود يه دفعه فهميد بايد پياده بشه. يه جيغي زد و با سر و صدا از جلوي مسافر كنار دستش ( يه خانوم مسن كه اونم با آيفونش مشغول بود) زد و رد شد و پريد بيرون. همه چند لحظه با تعجب بهش نگاه كردن، بعد شروع كردن خنديدن، مخصوصا همون خانوم كنار دستيش
داشتم فكر ميكردم اگر اين صحنه در ايران اتفاق افتاده بود، اون موقع كه آبروي طرف رو ميبردن و داد و بيداد ميكردن هيچ، تا خود ايستگاه آخر هم درباره بي مبالاتي نسل جوون و رسيدن آخر زمون و عدم وجود تربيت خانوادگي(!!!) داد سخن ميدادن و كلي سرشون گرم ميشد ملت.
تازه كاناداييها معروفن به مودب و مبادي آداب بودن.
به نظر مياد آدرس رو درست اومدم. جاي شما خالي
No comments:
Post a Comment