تو بالكن دارم آفتاب ميگيرم.
يك جايگاه مناسبي با استفاده از عناصر در دسترس درست كردم، راضيم از خودم. كلا يه مدت كه مهموندار باشي ياد ميگيري با دم دستي ترين امكانات موجود كارت رو راه بندازي، و اين حس خوبيه.
دوشنبه ها و جمعه ها فقط توي خونه تنهام و ميتونم قرتي بازيهام رو پياده كنم.
ياد پريزاد افتادم كه اون موقع كه دوبي ٩ صبح ميرفتم دريا هي دستم مينداخت كه: برنزه بشي كه چي؟ موهات رو رنگ كردي كه چي؟ چه فايده؟ كه كله سحر كه هيشكي اونجا نيست بري بشيني نزديك چهارتا پيرزن انگليسي؟! استفاده نميكني كه...
الانم همونه. سر خودم رو گرم ميكنم. دلخوشيهاي الكي...
No comments:
Post a Comment