"پسر قرار بود برای مقالۀ پایاندورۀ انسانشناسی، دربارۀ زیستبوم قبیلۀ بومیان ماینا (Maina) تحقیق کند که آن سوی رودخانه سکونت داشتند، و راهحل مناسب برای گشودن دروازۀ تمدن به روی این قبیله را بررسی نماید. آنجا دل به دختری به نام اومینوتاگو (Ominotago به معنای «صدای زیبا») داد. آیین سرخپوستی پیوستن به آن قبیله را اجرا کرد، اسم خود را چویلاوو (Chowilawu به معنای «بههمرسیده از طریق آب») گذاشت و آنجا ماندگار شد. طبعاً دروازههای تمدن بشری تا مدتها بسته ماند.
Based on a True Story"
*داستان از دوستی که نخواست نامش فاش شود
No comments:
Post a Comment