Monday, April 08, 2013

3270. damn concept map



کانسپت مپ مسخره ای که این همه سرش وقت گذاشتیم و حرص خوردیم به مشکل خورده و حالا باید بریم با استادش حرف بزنیم.
همین یکی رو کم داشتیم واقعا! واقعا ترجیح میدادم بهم بگه سرطان دارم تا اینکه همچین خبری بشنوم!
همین جوری که حرف میزد من احساس کردم کل سالن داره دور سرم میچرخه، نفسم بند اومده بود. همش داشتم فکر میکردم که الان کدوم دریچه قلب بسته ست و کدوم بازه. احساس میکردم خون داره برعکس حرکت میکنه توی رگهام! فکر کنم خودش هم متوجه تغییر رنگم شد. تا چهل ساعت دیگه روانی میشم حتما! امیدوارم انگ plagiarism بهم نخوره که تحمل این یکی رو واقعا ندارم. ترجیح میدم در کانادا بمیرم تا اینکه با همچین رسوایی احمقانه ای از دانشگاه بندازنم بیرون و دیپورت بشم نهایتا.
میبینم دو شبه فک م قفل میشه همش توی خواب، نگو یه خبری در راه بوده.
ینی فقط این بخیر بگذره....
پ.ن. تنها فایده ش اینه که اشتهام رو از دست دادم فعلا



No comments: