Saturday, April 20, 2013

3285. و اما بعد...


خوب به نظرم امتحان بد نبود. الان که فکرش رو میکنم میبینم واقعا حقم نیست بیفتم.  وقت هم کم نیاوردم خوشبختانه. 100 تا سوال بود و 120 دقیقه وقت. قضیه اینه که برای اون امتحان اصلی آخر دوره (کنکور مانند) آماده بشیم و بنابراین زمان مهمه. خلاصه من سوال 50 بودم که پسر بغل دستی ورقه ش رو داد (بعد از 45 دقیقه) و البته من دیگه جا نخوردم، چون ترم پیش به اندازه کافی جا خورده بودم و دیگه تعجب نکردم.
اوایل ترم یه فیلم دیده بودیم درباره بیماران مبتلا به آلزایمر و قرار بود سه تا سوال ازش بیاد توی امتحان. طبعا فکر میکردیم که سوالای منطقی مربوط به این مشکل خواهد بود.ولی اشتباه کردیم، لامصبا به دیالوگها و صحنه ها ارجاع داده بودن!  (حالا نگید سه تا سوال چیه! همین سه تا چهارتا ها آدم رو بدبخت میکنن آخرش). نکته دیگه هم اینکه من آخرش بخش حاملگی و نوزادان رو نخوندم (بسکه علاقه هم ندارم!) و تمام دیشب خواب دیدم که حامله هستم و حالم بده و نمیدونم چرا!  کلی هم ازش سوال اومد همونطور که قرار بود و من از رو نرفتم و تا جاییکه میشد از اطلاعات عمومیم استفاده کردم و تمام رفلکسهای نوزاد رو غلط زدم البته!

میریم که داشته باشیم آناتومی رو...

No comments: