Thursday, April 15, 2010

151. شب جمعه




چند وقته نیت کردم برم حموم، احتمالا امشب عملیش بکنم
تا قسمت چی باشه
دارم به یه "حمام کف" با موسیقی ملایم و شمع و شراب و اینا فکر می کنم. فکرش که خوبه ولی آمادگی قبلش یعنی حمام شستن و این حرفاش ... راستش یه کم خسته ام برای این کارها. گاهی آدم دوست داره یه چیزایی آماده باشه و فقط حالش رو ببره.

بعد از شش روز بالاخره فردا و پس فردا تعطیلم. البته شنبه امتحان آیلتس دارم که آخرش هم هیچی درس نخوندم و الکی دارم میرم امتحان بدم برای دست گرمی، راستش انگیزه ای هم ندارم. هروقت قرار شد یه غلطی باهاش بکنم اونوقت مثل بچه آدم با آمادگی میرم امتحان میدم.

هنوزم وقتی جمعه و شنبه تعطیلم یه حس ذوق زدگی مسخره خوبی دارم، مثل اون موقع ها که اینجا بودی. و البته با یادآوری نبودنت و اینکه جمعه فرقی با هیچ روز دیگه نداره حالگیریش هم بیشتره طبعا. شانس آوردی اینجا نیستی وگرنه مجبور بودی همه جمعه رو بخوابی از دست من!


نه میشینم درس بخونم آخرش نه مثل آدم اقلا حال این شب تعطیلم رو می برم با فیلم دیدن و ریلکس کردن. این چند شب هم که هی 12-1 خوابیدم و 5 بیدار شدم! یه ربع بی حرکت بشینم خوابم میبره...

خوبیه هر روز سر کار رفتن اینه که کمیک استریپ های روزنامه رو دنبال می کنم و چیزیش جا نمی افته

پاشم برم حموم که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من



No comments: