Saturday, April 24, 2010

173. هر کسی را بهر کاری ساختند









هر از گاهی فکر می کردم کاش همون اوایل که حرفت مطرح شده بود و می خواستن با هم آشنا بشیم من اونقدر فرافکنی و بهانه گیری نکرده بودم و از زیرش در نرفته بودم تا اون 2 ماه هم به خاطرات مشترکمون اضافه می شد.
الان فکر میکنم که کاش بقیه ش رو هم همونجوری به فرافکنی ادامه داده بودم و اصلا همچین ماجرایی رو شروع نکرده بودم. فکر میکنم همون "نمی تونم و نمی شه" ها جزو معدود تصمیمات درستی بود که گرفتم و متاسفانه نتونستم بهش عمل کنم.
یکی نبود بگه تو که می دونی نمی تونی طبق قوانین بازی کنی غلط می کنی که وارد بازی می شی که بعدا بشی مضحکه خاص و عام.
دروغ چرا، یکی توی سرم این رو گفت، خودم حماقت کردم و گوش ندادم. حالا هم اینجوری اعصاب همه رو خورد کردم.

راست می گن، تجربه ست. تجربه شد که بفهمم من اینکاره نیستم و دیگه از این غلطا نکنم.

چقدر همه چی داره برعکس تکرار میشه و چقدر این تطابق آزاردهنده ست
خیلی ناراحتم. عصبانیم. همش هم تقصیر خودمه که به اینجا رسیده







No comments: