Friday, June 03, 2011

1011.





جمعه بعد از ظهرها و کشمکش و چونه زدن ها برای بیرون اومدن از تخت...
دلم برای اون بیهودگیهای دو نفره تنگ شده و دلخوشیهای ساده م.
و برای اون احمقی که بودم، نه


پ.ن. این دو هفته خیلی کم پرواز رفتم و چند روز هم کلاس بود. حس خوبیه. دارم احساس میکنم یه مهماندار واقعی هستم.




No comments: