امروز دوباره رفتم جیم. یک ساعت و ربع! خوب بود اصلا متوجه گذشت زمان نشدم. همه دستگاهها تلویزیون دارن، فقط کاش سریالهای مورد علاقه من رو هم پخش میکرد. یا اقلا کاش اینترنت داشت، اون وقت من روزی پنج ساعت اقلا میرفتم جیم! (گندش رو درآوردم دیگه، میدونم). بعد که بالاخره دل کندم و داشتم میومدم بالا، داشتم با خودم فکر میکردم که امشب بستنی رو با خامه بخورم یا با مربا ! همچین بی چشم و رویی هستم. تازه نمیگم صبح هم نون شیرمال و کره و خامه خوردم که دیگه بیش از این آبروریزی نشه...
روزی چند کالری (توی جیم) بسوزونه آدم خوبه؟ برای لاغری نه ها، برای کاهش وجدان درد.
هیچ وقت از بحث درباره میزان کالری های مواد غذایی خوشم نمیومده و حساب کتابهاش رو هم یاد نگرفتم. اگه چیزی رو دوست داشته باشم و وجود هم داشته باشه (مثل اون بستنی شکلاتیه که الان از توی فریزر داره سیگنال میفرسته) امکان نداره که اراده به خرج بدم و ازش بگذرم. اینه که این حساب کتابها چندان به کارم نمیاد. اون قدیما هم که ورزش میکردم همیشه دلیلم حفظ سلامتی بود، بنابراین چیزی درباره کاهش وزن یاد نگرفتم. شنا احتمالا بیشتر از جیم کالری میسوزونه ولی کوچکترین اثری روی شکم نداره متاسفانه. این رو همون چند سال پیش که با جدیت دریا میرفتم و شنا میکردم فهمیدم. تازه توی دریا آدم بیشتر انرژی مصرف میکنه.
یه مدل دوچرخه توی جیم هست که خیلی راحته و صندلی درست حسابی داره و راحت تکیه میدی و پدالش جلو هستش. خیلی احساس خوبی داشتم با اون ولی همش فکر میکردم که چون اذیت نمیشم و داره بهم خوش میگذره لابد خوب نیست و فایده نداره (همون قضیه ی اگر خوشتان بیاید حرام است!)
درکل راضیم از خودم. اگه هر روز یه ساعت هم برم خوبه به نظرم. ولی حوصله ندارم سرچ کنم ببینم عوارض جانبی هر کدوم از دستگاهها چیه یا چقدر استفاده از کدوم خوبه. حالا خوبه این دفعه زانو درد بگیرم!
No comments:
Post a Comment