Thursday, February 23, 2012

3053. بسیار مایلم بیایم، اما متاسفانه نمیتوانم


دیشب خواب ایرعربیا ( لعنت الله علیه) رو دیدم، بعد از مدتـــــــــــــــــها. خواب دیدم پرواز آخرمه، اونم تهران! بعد همکارا یا خلبان یا خلاصه یکی آخرش اعلام کرد این جریان رو و منم مجبور شدم یه چند کلمه ای با مسافرا صحبت کنم (نصفشون هم که مسافر ثابت بودن عین این تاکسی خطی های ونک اکباتان!). خلاصه به فارسی ( و خیلی هم خوش اخلاقانه!!!) براشون انونسمنت دادم که این پرواز آخرمه و خوشحالم که این پرواز رو با شما بودم و امیدوارم همیشه پروازهاتون براتون تجربه خوشایندی باشه و از این قبیل مزخرفات خلاصه (واقعا با یه حال خوبی هم بهشون گفتم ها، قشنگ از ته دل). بعد عین همون موقع ها توی پرواز چند نفر لبخند زدن بهم و یکی دو نفر هم برام آرزوی موفقیت و تشکر و اینا، بعد یهو یکی از اون وسط گفت: این ایر عربیا به فلان جا هفته ای چندتا پرواز داره؟ یعنی رسما یارو تو آفساید بود کلا ها، عین واقعیت، عین همون موقع ها تو پرواز... وقتی بیدار شدم فکر کردم چه خوب بود که آخرین پروازم تهران نبود، هرچند که پرواز سختی بود و پدرم دراومد.
حالا از صبح هی داشتم فکر میکردم که چرا این خواب رو دیدم انقدر بی ربط و بی دلیل! ده دقیقه پیش دیدم برام ایمیل زدن از طرف شرکت که cabin crew instructor میخوان بگیرن (تازه گرفته بودن که! لابد باز ول کردن رفتن بس که شرایط کاری ایده آله!). خلاصه که نامه اینترنال وکنسی برام اومده. شیطونه میگه ریپلای بزنم بهش و بگم:
" به رییس اچ آر بفرمایید سلام بنده رو خدمت عمه شون برسونن، ضمنا اون experience letter کوفتی بنده رو هم زودتر عنایت کنید تا کار به احوالپرسی اقوام جناب رییس نرسیده"
sincerely
I'm done with you




No comments: