یه جوری تنظیم کردم برم جیم که همزمان با فرندز باشه. معمولا اولش یه بیست دقیقه نیم ساعتی تردمیل میرم (بستگی به فیلمش داره)، بعد میرم سراغ دستگاهها و وزنه ها، آخرش هم باز یه بیست دقیقه یا نیم ساعت دوچرخه (همون دوچرخه آسونه که گفتم!).
بعد امروز اولش که رفتم فرندز داشت و یه نیم ساعتی تردمیل رفتم، وقتی خواستم بیام پایین بینگ بنگ تئوری شروع شد و منم که تازه این رو دارم میبینم و خوشم اومده یه کم (طنزه دیگه،خوبه) خلاصه یه بیست دقیقه ای هم اضافه تر موندم روی تردمیل که این رو ببینم. خداییش ده دقیقه آخر دیگه خدا خدا میکردم زودتر تموم بشه! بعد که اومده بودم پایین نمیتونستم مث آدم راه برم تا چند دقیقه!
پ.ن. بعد تازه اومدم خونه HIMYM گذاشتم و یه سری حرکات کششی هم با اون انجام دادم! همچین جونوری هستم.
پ.ن.2. خوشحال بودم از اینکه امروز این همه کار مفید انجام دادم (خونه و جیم و دانشگاه هم یه سر رفتم تازه، که البته مدارکم ناقص بود!) بعد اون فرشته روی شونه چپم هی سیخونک میزد که : کی رو داری گول میزنی؟ دلت خوشه خیلی زرنگی؟ مثلا خیلی اکتیو بودی امروز؟ درس که نخوندی. مگه پنجشنبه امتحان زیست نداری؟ حالا ورزشکار شدی واسه من؟ مگه کتاب آیین نامه برات نگرفت مانی؟ دیگه بهانه ت چیه؟ ببینم بالاخره تا دو ماه دیگه یه گواهینامه میتونی بگیری خیر سرت یا نه... ببینم میتونی پیش مانی هم آبروریزی کنی یا نه، این همه ازت تعریف کرده. گندت بزنن!
No comments:
Post a Comment