افكار پراكنده يك ژوكر
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت، چنان بخوان که تو دانی
Saturday, December 18, 2010
774. چه چیز تو را از مهربان شدن با من مایوس میکند؟*
سومین دفعه ای بود که رفتم خونه ش. در بحبوحه مریضی...
ساعت 12:30 رفتیم یه داروخانه شبانه روزی پیدا کردیم که من مسواک بخرم.
من که
مسواک
م رو نذاشتم توی خونه ت، چرا ترسیدی پس؟!
*
حمید مصدق
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment