همین جوری سرجمع که نگاه میکنم این سالی که گذشت خیلی هم بد نبود. حداقل به اندازه اون 2009 عوضی فاجعه بار نبود خوشبختانه. اولش که یه کوچولو به جمع نسل سوم خانواده اضافه شد. بعدش من اعتیاد ورزش داشتم، خوب بود یادش بخیر. بعدش تماسهای غیر منتظره و وعده دیدار...عید هم که به سفر گذشت. بعد از عید هم که چشمم روشن شد یه چند روزکی، بگذریم از حقایق تلخی که بازگو شد. همون پنج روز به کل سال می ارزید. امتحان آیلتس دادم بالاخره. ارتقای شغلی داشتم. موفق شدم دو روز خواهرم رو ببینم! اون یکی خواهرم کانادا رفت سرکار. بعدشم که سفر فرنگ و دوستان جدید، این قسمت خیلی خوب بود. در کل که نگاه میکنم میبینم غیر از مریضی ناگهانی خان داداش که شوک وحشتناکی بود، بقیه ش خیلی بد نبود. کارهای نسبتا مفیدی انجام دادم. ولی خوشحال نبودم اصلا چرا پس؟!
اوضاع سلامتیم و خوابم هم چندان تعریفی نداشت البته
فردا هم که تولد لب تاپم ه.
پ.ن. اینا جنبه شخصیش بود وگرنه مملکت که همچنان روز به روز بیشتر داره نابود میشه ...
پ.ن.2. همچنان معتقدم بهترین اتفاق هرسال همانا تموم شدنشه. زودتر بگذره تموم شه بریم پی کارمون دیگه حوصله م سر رفت
No comments:
Post a Comment