بگو فلان... بگو بهمان...بگو کوفت... بگو درد...
هه هه هه... آخی، چه با نمک... سو سوییت
همیشه به نظرم شوخی درباره لهجه و طرز حرف زدن آدمها مسخره ترین، چیپ ترین ، بچه گانه ترین و احمقانه ترین نوع شوخی و خوشمزگی بوده. مخصوصا وقتی که به نظر خودشون خیلی هم بی غرض و بامزه هستن، مخصوصا وقتی که فکر میکنن چون جلوی خودت دارن میگن پس خیلی هم با صداقت و روراست هستن و منظوری ندارن. مخصوصا وقتی که مجبوری خودت هم بخندی به این مسخره بازی و نشون ندی که ناراحتی وگرنه ناراحت میشن و فکر میکنن واااا، چه لوس، منظوری نداشتیم که!
بچه که بودم ناراحت میشدم از همچین رفتاری. بعد کم کم یاد گرفتم که بی تفاوت باشم نسبت بهش. الان دوباره ناراحت میشم، آدم وقتی پیر میشه مثل بچه ها میشه. دیگه چندان هم سعی نمیکنم کوول برخورد کنم و به روی خودم نیارم. هیچ وقت نتونستم درک کنم چطور کسی به خودش اجازه میده جلوی طرف اینطوری درباره ش نظر بده و هی پیله هم بکنه تازه! همون موقعه م که بچه بودم به نظرم خیلی عجیب بود که آدم بزرگا چطور روشون میشه همچین کاری بکنن و اگه درباره شخص دیگه ای بود این قضیه، من به جای گوینده کلی خجالت میکشیدم!
فکر میکردم حرف زدن به یه زبون دیگه باعث میشه این قضیه مشخص نشه. تاحدی درسته ولی هنوزم یه جاهای لو میره و ملت متمدن تحصیلکرده پرمدعا شعورشون نمیرسه که گیر ندن.
آخرین و عجیب ترین کامنت دیشب از طرف یک عبری زبان بود (یک یهودی امریکایی دنیا دیده اصیل زاده! مسلط به 7-8 زبان زنده و مرده) که تشخیص داد لهجه من اسراییلیه! سرماخورده بودم و بعد از 22 ساعت بیخوابی صدام هم گرفته بود(طبق معمول) و افتضاحتر از همیشه بود وسعی میکردم تا حد ممکن ساکت باشم. هرچند دقیقه یه بار ازم حرف میکشید و کامنت بامزه ش(!) رو تکرار میکرد و لبخند عاقل اندر سفیهش پر رنگ تر میشد که آخی کوچولوی بامزه ...
اصلا با این صدای بد آوا و این وضعی که من دم به دقیقه mute میشم بهتره برم sign language یاد بگیرم. خیلی بهتره.
No comments:
Post a Comment