Tuesday, March 27, 2012

3086.


الان ساعت ٨ شبه و من تازه كارهام تموم شد، بايد دوش بگيرم و تازه بشينم درس بخونم. پس فردا امتحان دارم با كلي مشق شب و statement ٥٠٠ كلمه اي براي بورسیه رو هم هنوز دست نزدم. يكشنبه هم آخرين مهلته! پاي كامپيوتر هم كه نميشينم خيلي وقته که بخوام بگم وقت تلف میکنم.

سؤالي كه برام پيش اومده اينه كه اين خانومايي كه خونه زندگي دارن، چطوري هم خونه داري ميكنن هم كار ميكنن هم درس ميخونن! احتمالا كارهاشون رو بجاي ١١ ظهر از ٧ صبح شروع ميكنن...

خودم رو مسخره كرده م با اين جيم رفتن. نه وزنم اومده پايين نه شكمم يه سانت تغيير كرده. ظاهرا فقط وقت تلف كرده م تا حالا! ترد میل و دوچرخه و اون یکی دستگاهه که نمیدونم اسمش چیه، دراز نشست روی توپ، حرکات کششی روی زمین،همه رو هم امتحان کردم، هر روز اقلا یک ساعت. بالاخره یه جایی باید نشون داده بشه یا نه؟! عذاب وجدانم کم میشه البته ولی خوب احساس بطالت هم میکنم اندکی.
خسته م و كلي كار دارم. هوا هم دوباره سرد شد و من همه لباس گرمها رو جمع كردم بردم اون يكي خونه، نميدونم پس فردا چطوري ميخوام برم كلاس!


No comments: