از سرکار برگشتم، جنازه ای بیش نیستم.
چند شب کم خوابی که امشب هم بهش اضافه میشه
حس خوبی بود امروز،روز آخر کار. مثل روز آخر مدرسه قبل از عید. 2 هفته تعطیلی.
نه پیک شادی درکاره، نه تمرینهای اضافه دیفرانسیل، نه گزارش کار آزمایشگاه، نه پروژه
خالی خالی خالی،مثل توی دلم.
باید برم خرید، حوصله رانندگی ندارم، خوابم میاد.
ببینم امشب چی میشه، همه تهدید کردن که وای به حالم اگه نرم...
چمدون بستن میوفته برای شب تا صبح
No comments:
Post a Comment