به شدت دچار روز مرگی شدم.
هر لحظه دارم حساب کتاب می کنم که کدوم شیفتم رو عوض کنم که به چه کاری برسم و برای ماه دیگه چه روزی رو چه جوری درخواست بدم.
انقدر سرم با بیهودگیهای روزانه شلوغه که نمی تونم به 6 ماه دیگه فکر کنم.
و زمانه که من دارم از دست می دم.
و نگرانی و دلشوره ای که تا جمعه من رو می کشه حتما.
اینم یه حکمتی داره لابد...
No comments:
Post a Comment