Saturday, July 24, 2010

436. دیدم توو خواب وقت سحر...




انقددددددرررر خسته م که...
8 ساعت رفتم سرکار،جونم داره درمیاد
پیر شدم یا تنبل یا هر دوش؟!
تنها دلخوشیم تعطیلی فرداست

و لذت خواب خوب دیشب

دیشب از همه دفعات قبل که توی خواب دیده بودمت، بیشتر خودت بودی
عطرتن ت، خونسردیت، نگاهت،...
هرچی موقعیتش غیر واقعی و دور از ذهن بود در عوض تو خودِ خودِ خودت بودی
انقدر واقعی که وقتی بیدار شدم فکر کردم توی خونه ای و صدات کردم!
کار احمقانه ای بود میدونم
تو هیچ وقت زودتر از من بیدار نمیشدی



این شرابه خیلی کارش درسته
این دومین بار بود



No comments: