Wednesday, September 01, 2010

551.The Hours




خیلی حوصله فیلم دیدن ندارم خیلی ی ی ی وقته
خیلی وقته که واقعا فیلم نمیبینم، صرفا وقت می کُشم
ولی این یکی رو دوست دارم
برای چندمین بار میبینمش و دوستش دارم

موسیقی زیبای آرامش بخشش رو
هر صحنه و هر دیالوگ و هر حرکت مریل استریپ رو
نگاه های گیج و سیگار کشیدن نیکول کیدمن رو، توی رودخونه رفتنش آخر فیلم
نگاه های پُر معنی اون پسر کوچولو رو
اون صحنه ای که پشت سر ماشین مادرش میدَوِه
این صحنه ش هربار نابودم میکنه
اون صحنه ای که توی ماشین به مامانش میگه momy I love you
اون پسر بچه و نگاه هاش
و موسیقی زیباش...

پ.ن. من یک موجود خشن هستم که اصلا هم با بچه ها و عکس بچه ها غش و ضعف نمیکنم




دلم یه پسر کوچولوی تخس میخواد که بهم بگه مامی آی لاو یوو
و من بهش بگم یوو آر مای گای
یا حتی یه دختر کوچولوی سیاه سوخته لاغر مردنی مو فرفری حاضرجواب
این رو اولین بار با این فیلم لعنتی فهمیدم

No comments: