Tuesday, September 14, 2010

581. مقادیر متنابهی خستگی

من نمیدونم ملت چطوری تهران زندگی می کنن؟!
من که تمام مدت داشتم چُرت می زدم و بعد از مثلا 9 ساعت خواب هم خودم رو به زور از توی تخت میکشیدم بیرون!
الان هم که برگشتم نمی تونم چشمام رو باز نگه دارم ولی باید برم دیدن اقوام، یک نفردیگه هم داره راهی کانادا میشه، باید برم خداحافظی


من خوابم میییییااااااادددددد




پ.ن. تهران و لذت خوابیدن با پنجره باز
لذت دیدن دوست 18 سال پیش و حرفهای تمام نشدنی (اینم دیگه میره کانادا،کم کم میتونیم کانادا رو ایران صدا کنیم!)

شادی! جات رو خالی کردیم کلی

2 comments:

Anonymous said...

dooooooosetooon daram
shadi

Joker said...

ما بیشتر (: