Sunday, September 05, 2010

562. دلم برای دانشگاهم تنگ شد





نصف هیجان کنکور و قسمت خوبش توی صف ایستادن و چیت چت کردن و آشنا شدنهای توی صف روزنامه نتایج بود.یکی روزنامه میگرفت و همون جا وسط خیابون می نشست کف زمین و پهنش میکرد و چند نفر هم میریختن دورش.
چهار پنج سال از زندگیمون به ذوق اون روزا گذشت، بعد به ما که رسید تکنولوژی جف پا رفت تو حالمون.
شد تله تکس (آره بابا، من مال زمان تیرکمون شاهم،گفته بودم که) و بعدش هم اینترنت و هی بزن تو سر خودت و کامپیوتر تا یه صفحه کوفتی رو باز کنه و آخرش هم بگه خییییططططط...



اونایی که قبول شدن، مبارکشون باشه و خوش بگذره بهشون

پ.ن. من دارم فکر میکنم برگردم یه بار دیگه کنکور بدم و برم دانشگاه تهران هرطور شده. قبلا ها انقدر تو نخ ش نبودم، حالا سرپیری و معرکه گیری...



No comments: