هربار که توی گودر پرسه میزنم و خبرهای جدید رو میخونم و طنزهایی که بچه ها دربارشون مینویسن و کامنتها... پخش زمین میشم از خنده بابت اینهمه ذوق طنازانه، با چشمهای خیس از اینهمه خبر بد و بدتر و بدتر.
انگار هرچی اتفاقات بدتره همه حس طنزشون قویتر میشه. انگار این جوری دردش رو کمتر حس میکنیم. زندگیه برامون درست کردن؟!
پ.ن. خوشحالم که ایران نیستم. خوشحال که نه، یه جورایی راضیم نسبتا. ولی باعث نمیشه نگران نشم برای اون همه آدمی که اونجا هستن و برام مهم ن و هیچ کاری براشون نمیتونم بکنم. گاهی فکر میکنم حالا که از اینجا این طور کفرم درمیاد و حرص میخورم، اگر ایران بودم چه حالی داشتم. سکته کرده بودم تا حالا حتما.
2 comments:
مگه به جز سکته کار دیگه ایم میشه کرد؟!!!!!!!!
):
Post a Comment