تو که کلا محل ما نمیزاری
ولی به سلیقه خودت یه گوشه این زندگی شیر تو شیر رو بگیر
گذاشتمش به عهده خودت دیگه، ببینم چه میکنی
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست ؛ تو هم ز روی عنایت، چنان بخوان که تو دانی
امتحان ساعت 10 بود و ما ساعت 9 داشتيم حسرت مي خورديم كه ايكاش يك روز ,نه, 12 ساعت,نه, فقط3 ساعت بيشتر وقت داشتيم كه يه دوره كوچولو بكنيم...(لازم به يادآوري نيست كه اين يك مشكل نسبتا هميشگيه و البته اين همون 4-5 ساعتي بود كه روز پنجشنبه تلف كرده بوديم!) راستش من تقريبا هيچ وقت "شب امتحاني" نبودم و عادت به شب بيداري و اين برنامه ها هم ندارم ولي اين دفعه حسابي خودم رو شرمنده كردم!
طبق معمول هميشه, شب امتحان كلي به درس مربوطه علاقمند شدم و ذوق كردم كه اين همه چيز ياد گرفتم.حيف كه يه كم براي لذت بردن دير شده بود. خوشحالم كه حداقل زحماتم نتيجه داد(دقت داشته باشين كه چپوندن" تاريخ ادبيات انگلستان از قرن 18تا20" در مغز فقط در عرض 3 روز,اون هم براي من كه حوصله حفظ كردن ندارم,واقعا زحمت محسوب مي شه.) جالبه كه بچه هايي كه خوب خونده بودن نگران بودن و من باكمال خونسردي و اعتماد به نفس به بقيه دلداري مي دادم و البته همه از اين همه پر رويي تعجب كرده بودن، چون تقريبا همه در جريان جزوه جمع كردن من بودن
حالا اميدوارم اينقدر ذوق كرديم, بد صحيح نكنه حالمون رو بگيره
لپتاپم پکید...
از دستم افتاد.ظاهرش سالمه، مثل خودم
توش حسابی قر و قاطیه، بدتر از خودم.
از عذاب وجدان دارم میمیرم و از اون بدتر از بی اینترنتی!
هوا را از من بگیر، اینترنت و کامپیوتر را نه
ماکان بدجنس میگه خوب شد، باید از زندگی مجازی بیای بیرون.
حاشا و کلا
آدم وقتی اینترنت نداره زندگیش مرتب میشه اجبارا.
هرشب ۹-۱۰ خوابیدم و صبح هم زود بیدار شدم و رفتم سرکار
البته تمام مدت هم خواب پرواز دیدم و دیوانه شدم تا صبح!
۲ تا observation flight رفتم، مردم از استرس، ولی خوب بود خدا رو شکر.
پس فردا هم چک فلایت دارم.
wish me luck
اینترنت نداشتن خیلی سخته
ولی نه به اندازهٔ نداشتن و نبودن تو
تنها نکتهای که یکم قابل تحمل میکنه این روزهای پر استرس رو زنگ زدنت بود.
هرچند که من بیدلیل زنگ زده بودم و و جرات نکردم حرف بزنم و پشیمون هم شدم...