این رو از توی وبلاگ یاهو 360 م پیدا کردم
چون میدونم یکی دوتا از دوستای اون دوران اینجا رو می خونن، میزارمش برای تجدید خاطره
هنوز اون روز رو یادمه...
خلاصه ازپنجشنبه شب توي جزوه ها غرق شده بودم.شنبه هم كه مثل بچه مثبتها از 7:30 تا 4:30 كتابخونه بودم.امروز هم كه از 2:30 صبح بيدار بودم!!! (چي؟ فرجه ها؟ مگه آدم تو فرجه ها درس مي خونه؟!)
امتحان ساعت 10 بود و ما ساعت 9 داشتيم حسرت مي خورديم كه ايكاش يك روز ,نه, 12 ساعت,نه, فقط3 ساعت بيشتر وقت داشتيم كه يه دوره كوچولو بكنيم...(لازم به يادآوري نيست كه اين يك مشكل نسبتا هميشگيه و البته اين همون 4-5 ساعتي بود كه روز پنجشنبه تلف كرده بوديم!) راستش من تقريبا هيچ وقت "شب امتحاني" نبودم و عادت به شب بيداري و اين برنامه ها هم ندارم ولي اين دفعه حسابي خودم رو شرمنده كردم!
طبق معمول هميشه, شب امتحان كلي به درس مربوطه علاقمند شدم و ذوق كردم كه اين همه چيز ياد گرفتم.حيف كه يه كم براي لذت بردن دير شده بود. خوشحالم كه حداقل زحماتم نتيجه داد(دقت داشته باشين كه چپوندن" تاريخ ادبيات انگلستان از قرن 18تا20" در مغز فقط در عرض 3 روز,اون هم براي من كه حوصله حفظ كردن ندارم,واقعا زحمت محسوب مي شه.) جالبه كه بچه هايي كه خوب خونده بودن نگران بودن و من باكمال خونسردي و اعتماد به نفس به بقيه دلداري مي دادم و البته همه از اين همه پر رويي تعجب كرده بودن، چون تقريبا همه در جريان جزوه جمع كردن من بودن
حالا اميدوارم اينقدر ذوق كرديم, بد صحيح نكنه حالمون رو بگيره
یادمه اون دو سه روز واقعا از خوندن اون جزوه های توپ لذت برده بودم
البته بد صحیح کرد و نسبتا هم حالمون رو گرفت. الهی خیر نبینه، کُشت ما رو با اون "جاناتان سوویفت" در به در.
پ.ن. امروز بعد از نود و بوقی یادم افتاد که ای میل یاهو داشتم یه زمانی.
یه سری به اون ورا زدم
No comments:
Post a Comment