Saturday, October 02, 2010

618. احساس گناه که نه، احساس لووزِریَت*






"اگر نمي دانيد مي خواهيد با زندگيتان چه بكنيد، احساس گناه نكنيد. جالبترين افرادي را كه در زندگي ام شناخته ام در 22 سالگي نميدانستند ميخواهند با زندگيشان چه كنند. برخي از جالبترين چهل ساله هايي هم كه مي شناسم هنوز نميدانند."

سخنراني "ونه گات" مراسم فارغ التحصيلي دانشگاه MIT


اینا فقط یه سری حرف روشنفکرانه قشنگ قشنگه
وگرنه که من الان باید یکی ازجالبترین آدمها باشم
که تجربه کاملا به شدت بدجوری نشون داده که نیستم

تازه دونستن تنها هم کافی نیست، تا یه سنی باید یه چیزی شده باشی و یه کار خفنی با زندگیت کرده باشی و به یه موقعیت محکمی رسیده باشی والا بقیه ش رو ول معطلی، درواقع زندگی میکنی که وقت کشی کنی برای رسیدن به مرگ.


البته اینکه با زندگیت میخوای چیکار کنی خیلی مهم نیست، اینکه زندگی با تو چیکار میکنه مهم تره...



پ.ن. پس چرا به من گفتی ببین میخوای ده سال دیگه کجای زندگی باشی و چه وضعیتی داشته باشی؟!
حالا هرچی، هرجا...

* being a loser



No comments: