Sunday, October 24, 2010

649. بازهم واقعی شدن مجازیها






امروز خوشبختانه هوای بلژیک کمی آبروداری کرد و بارون و باد کمتر بود و تا ظهر حتی آفتابی هم بود. اینجا همه جا مخصوصا روی ساختمونهای قدیمی و کلیساها پر از مجسمه های کوچیک و بزرگه، اینه که وقتی هوا ابری میشه یه جورایی ترسناک و دلگیر میشه همه چی! امروز بالاخره بعد از مدتها برنامه ریزی موفق به دیدار دوست دیگری از دنیای مجازی شدم. "رد" اومد بروکسل و با دوستمون رفتیم بنای "اتمیوم" رو دیدیم و یه کم هم توی شهر گشتیم و شیرینی بلژیکی خوردیم و خیلی خوش گذشت و جای باقی دوستان هم خالی بود مخصوصا "پرپل"...
فردا برمیگردم پاریس. اوضاع زیاد جالب نیست اون ور، برم ببینم چه خبره...


پ.ن. اتاق این هتل رو دوست ندارم نمیدونم چرا. در رو که میبندم به طرز احمقانه ای دلم میخواد بشینم یه فصل گریه کنم! جای خوب با قیمت مناسب به من نمیسازه ظاهرا. دیشب که انقدر آدم رفت و اومد توی راهرو که نذاشتن بخوابم. وقتی آدم از جلوی در رد میشه همه اتاق میلرزه و تخته ها زیر پاشون غیژ غیژ میکنه. کلا همه چی ترسناکه یه جورایی...


No comments: