خواب دیدم باید موش زنده خاکستری بخورم. یه داروی جدید بود. بعد مشکلم این بود که هربار که در جعبه رو باز میکردم همشون فرار میکردن...
گفتم علم پیشرفت نمیکنه ها
پ.ن. یه خواب خوب هم دیدم. توی بلژیک بودم، لووان و در کمال ناباوری به راحتی داشتم دوچرخه سواری میکردم! "رد" اومده بود پیشم که بریم بروکسل ، بعد من میگفتم با قطار نریم، همین دوچرخه خوبه! دوچرخه م خیلی سبک و روون بود، جوگیر شده بودم.
پ.ن.2. نتیجه اخلاقی اینکه باید قرصهام رو عوض کنم احتمالا...
گفتم علم پیشرفت نمیکنه ها
پ.ن. یه خواب خوب هم دیدم. توی بلژیک بودم، لووان و در کمال ناباوری به راحتی داشتم دوچرخه سواری میکردم! "رد" اومده بود پیشم که بریم بروکسل ، بعد من میگفتم با قطار نریم، همین دوچرخه خوبه! دوچرخه م خیلی سبک و روون بود، جوگیر شده بودم.
پ.ن.2. نتیجه اخلاقی اینکه باید قرصهام رو عوض کنم احتمالا...
2 comments:
ژوکر قربونت برم که خواب من رو دیدی
خوب افتاده بودم تو خواب؟ D:
من هرروز میگم امروز دیگه با دوچرخه میرم، چمنهای یخ زده رو میبینم بی خیال میشم.
ما باید نزدیک هم زندگی میکردیم، بلکه باهم دیگه سعی کنیم از زندگی، خرید! و سایر چیزا لذت ببریم.
یک بی عرضه در خرید هستم
رد
خیلی خوب افتاده بودی خانومی،عین خود واقعی ت. یادمه خیلی هم سرد نبود فقط یه شالگردن زده بودیم. آره والله، کاش نزدیک بودیم، شاید من یه کم از این اراده قوی تو یاد میگرفتم اقلا. راستی من هنوز موفق نشدم این کابوس خرید رو تمومش کنم. دیشب 3 ساعت خوابیدم همش هم خواب خرید دیدم :(
Post a Comment