آخرین ساعتها رو در وطن و خانه پدری میگذرونیم.
تا یک ساعت دیگه میرم فرودگاه. خبرها حاکی از پر بودن پروازه! تا چه پیش آید...
تنها نگرانیم درحال حاضر همین قضیه ی بلیت ه. اصلا به اون ور فکر نمیکنم. یعنی فکر کردن هم نداره. سرده دیگه لابد. کلی هم آدم اونجا منتظرم هستن. آرامش مانی و ذوق و شوق همیشگی نواز در هر کاری و انرژی و مثبت اندیشی مهتاب ... دیگه اگه بخوام غر بزنم باید سرم رو گذاشت لب باغچه...
میریم که داشته باشیم یه ماجراجویی جدید رو
پ.ن. خداوکیلی دعا کنید بلیتها درست بشه و آواره این فرودگاهها نشم.
No comments:
Post a Comment