Wednesday, December 21, 2011

2078.




بالاخره اینجا هم شب یلدا شد، تازه ساعت شیش ه البته فعلا. شراب که نداریم، یادم رفت بگیرم. انار داریم که هنوز دون نکردم، هندونه ش رو هم که چند شب پیش تو مهمونی خوردیم. آجیل هم داریم. مانی خیلی اهل این قرتی بازیا نیست البته. فعلا که خوابه، شاید اصن بیدار نشه امشب، بعد از 26 ساعت کشیک اگه من بودم که یه روز کامل میخوابیدم!
هوا رو زده 6 درجه، احساس میکنم خیلی خوبه، باید برم بیرون! بیخود میکنم البته.
دارم با google map نقشه بازی میکنم. باید فروشگاهها رو هم پیدا کنم، برم یه پالتو بخرم دیگه تا خیلی سرد نشده.


پ.ن. اولین سالی که رفته بودم دوبی شب یلدا خونه مانی اینا بودیم، بچه ها هم بودن. فال حافظ من این اومده بود: گفت آسان گیر کارها کز روی طبع...
همه کلی خندیدن و خواهرجان گفت حافظ هم از دست نق زدنهای تو به ستوه اومده دیگه!
ببینم امشب چی میگه این حضرت حافظ...




No comments: