دکترعظیم الجثه و گردن کلفت: سیگار میکشی؟
ژوکر مُردنی دارای بُرُنشیت : نه
دکتر: گفتم. خیلی بچه ای هنوز
ژوکر : !
دکتر : دور و برت کسی سیگار میکشه؟
ژوکر : بعله
دکتر (قاطع و جدی): بیرونش کن. فوری
ژوکر (تو دلش) : حالا چه عجله ایه؟ خودش میره به زودی
وقتی اومدم خونه و جریان رو بهت گفتم، خندیدی و از جوابم پرسیدی. خندیدم و هیچی نگفتم
اول آشنایی بود. تو از سیگار دل نمی کندی و من از تو. تا آخرش هم همینطور موند البته
فقط آخرش دیگه تو سیگار میکشیدی و من هم نفس عمیق
2 comments:
توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کرد!
و من حسادت کردم
که من رو ترک کرد و سیگار رو نه
Post a Comment