ترینینگ ها هم تموم شد بالاخره. دیروز هم که ترینینگ عملی بود تمرین های evacuation و آتیش و کلا وضعیت اضطراری و تمرینهای مربوط به سقوط در آب (خیلی آبش سرد بود، وقتی پریدم تو آب تا چند ثانیه داشتم جیغ میزدم!) و بعدش هم که security بود و کنترل و دست بند زدن مسافر دردسر ساز... لازم به ذکر است که پریدن از اون سرسره ی هواپیما اونقدرکه ممکنه به نظر بیاد کار راحتی نیست و خیلیا شل و پل میشن در این جریان. شنا کردن با جلیقه نجات هم که دیگه جدا مصیبته و سُر خوردن های متوالی در راستای تلاش مذبوحانه برای سوار شدن به قایق عظیم الجثه هم خیلی خنده دار نیست راستش. ولی کلا بدک نبود. کت و کولم هنوز درد میکنه...
یه قسمت هم داریم که باید بریم توی هواپیما و یه دوری توش بزنیم و درها رو درست باز و بسته کنیم (بیشتر برای خلبانها خوبه، وگرنه ما که هر روز کارمون همینه، ولی قانونه دیگه، کاریش نمیشه کرد). بعد برای این کار باید کارت مخصوص برامون بگیرن از فرودگاه، بعد چون من ایرانی هستم، به بنده کارت ندادن از طرف قسمت سکیوریتی فرودگاه! یعنی هر روز که با یونیفرم میریم به قصد خر حمالی، اشکالی نداره. ولی این دفعه که (بازم با یونیفرم) داریم میریم برای کلاس، اونم توی هواپیمای خاموش بی سرنشین، خطرناکیم و نمیشه بریم. خواستم بگم تا این حد قضیه خر تو خره. پارسال هم چندماهی همینطور بود ولی به من که رسید حل شده بود. البته بنده همچین مشتاق هم نبودم توی اون گرمای 40 درجه برم توی هواپیمای خاموش بدون کولر خفه بشم.
از امروز دوباره پرواز و البته زیاد هم پرواز ندارم. هفته گذشته که کلا یه پرواز بود و بقیه ش off و کلاس. این هفته هم باز دوتا پرواز و off و یه روز کلاسی که هفته پیش نتونستم برم! برای ماه دیگه هم 4 روز off درخواست کرده بودم که برم ایران، ندادن احمقها. میخواستم مامان رو ببرم ارومیه یا گرجستان خیر سرم... زیاد پرواز ندارم این ماه هم ولی تعطیلاتم رو طوری ندادن که بشه جایی برم! پول هم که در نمیاد و این طبعا خوب نیست البته.
No comments:
Post a Comment