Wednesday, May 25, 2011

998. امروز روز خوبی خواهد بود، باید...





وقتی که به امیدعبث چند لحظه آرامش بیشتر به آغوش تخت برمیگردی و با گریه و طپش قلب از کابوسی چند دقیقه ای فرار میکنی!
یک شروع بد برای یک روز طولانی و نه چندان دوست داشتنی...


یک لحظه از خاطر پریشان من گذشت
بر شانه های تو...


پ.ن. روزهای training من انگار همیشه باید یه ربطی به تو پیدا کنه!
- ببخشید، شما؟



No comments: